رفتم سوپر مارکت خرید کنم. دختری رو که چهار سال قبل همدیگه رو دوست داشتیم و جدا شده بودیم رو دیدم .

دست یکی رو گرفته بود وخلاصه فضای رومانتیکی داشتن ، وقتی منو  دید به یه بهونه ای اومد کنار دستم وایساد گفت ببین من با نامزدمم ولی تو از وقتی من ولت کردم هیشکی طرفت نیومده!! 


خلاصه!! کم نیاوردم!! 


منم یه پنجاهی در آوردم دادم به فروشنده گفتم یه بسته پوشک سایز بچه دوساله بده و هیچی بهش نگفتم و اومدم بیرون . بنده خدا  دختره داشت چشاش از کاسه در می اومد

خلاصه می خواستم بگم پوشک هنوز پیشمه ؛  هرکی لازم داره نصف قیمت میفروشم .

مادرم رسوام کرده هرروز ازم میپرسه مگه شبا خودتو خیس میکنی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها